این مقاله به واکاوی گسست عمیق میان معماری معاصر ایران و ارزشهای فرهنگی-ملی میپردازد و ریشههای این بحران را در فلسفه و ساختار نظام آموزش معماری کشور جستجو میکند. پژوهش حاضر با تکیه بر یک رویکرد کیفی و تحلیلی، بر این فرضیه استوار است که نظام آموزشی فعلی، با اولویت دادن به دانش انتزاعی و جهانشمول، معمارانی را پرورش میدهد که فاقد ابزارهای مفهومی و مهارتی لازم برای درگیری خلاقانه و انتقادی با «زمینه» (Context) فرهنگی، تاریخی و اقلیمی خود هستند. این پژوهش از طریق تحلیل سهگانه مبانی نظری (پدیدارشناسی، منطقهگرایی انتقادی)، اسناد آموزشی (سرفصلهای دروس) و مطالعات موردی (آثار معماری)، یک «چرخه معیوب» را شناسایی میکند که در آن، آموزش بیمکان به حرفه بیریشه و در نهایت به محیط ساختهشده بیگانه با هویت ملی منجر میشود. در پایان، مقاله با ارائه یک چارچوب پیشنهادی در سه سطح «بینشی»، «دانشی» و «مهارتی»، راهکارهایی عملی برای بازنگری در پداگوژی معماری ارائه میدهد تا تربیت معماران زمینهگرا از یک استثنا به یک قاعده تبدیل شود.